انسجام محتوایی یا Coherency
یکی از سختترین بخشهای سئو Coherency است که نیازمند تمرین، بازبینی، مطالعه و بررسی Case Study است. فرض کنید برای پروژهای دو میلیارد هزینه لینکسازی محتوا برای رنک گرفتن نیاز باشد، شما با رعایت صحیح Coherency با 70-80 میلیون و نتیجه پایدارتر، بهتر و سریعتر میتوانید پروژه را به اتمام برسانید.
سختی Coherency ویژگیای است که باعث میشود هر کسی نتواند از آن استفاده کند و مزیت رقابتی برای ما باشد.
انواع صفحات در سایت
قبل از ورود به بحث Coherency لازم میدانم به شما راجعبه انواع پیج تایپهایی که در سئو درگیر هستیم بگویم.
1- Primary (customized) Page
صفحاتی مثل Home Page، درباره ما و تماس با ما. ساختاری دارند که ممکن است منحصر به فرد باشد و در سایت ما جایگاه اصلی یا یک ساختار خاص و ویژهای دارند. صفحات کمیپنها کاستومایز هستند چون میتوانند اسلایدرها و مواردی را داشته باشند که صفحات دیگر ندارند.
2- Product Listing Page (PLP)
صفحاتی که لیست هستند مثل صفحات دستهبندی محصولات یا دستهبندی مقالات.
3- مدل Index Page
صفحاتی که محتوایشان براساس یک ریکوئست Index میشود. مثل نتایج سرچی که در سایتها داریم، معمولا صفحات تایپ ایندکس پیج، جوری هستند که برای موتورهای جستوجو میبندیم تا نبینند.
4- مدل Dead-end Page یا Product Detail Page (PDP)
صفحات بنبستی که زیرشاخه ندارند، مثل صفحات توضیح محصولات و مقالات.
ما متناسب با Intent کاربر باید ببینیم دنبال چه تایپ پیجی است. گوگل نحوه چیدمان اِلمانهای صفحات مختلف سایت را میبیند، مقایسه میکند و براساس مقایسه با ساختار صفحات رقبا، میتواند تشخیص دهد PLP ،PDP، آرتیکل یا Primary است.
گاهی اوقات هم گوگل نگاه میکند درصد کمتری از کاربران دنبال مقاله هستند، بقیه دنبال لیستینگ محصول هستند. در ده نتیجه اول، بعضی از نتایج را به PLPها و بعضی هم به آرتیکلها اختصاص میدهد.
چطور میتوانم بفهمم یک سایت در یک موضوع تخصصی کار کرده؟
باید ببینیم یک سایت چقدر راجعبه یک موضوعی محتوا تولید میکند و این محتوایی که تولید میکند صرفا برای سئو است یا یک استراتژی و نظام یکپارچه برای کاربر در نظر گرفته شده است. اگر این نظام و انسجام را گوگل بتواند از محتوا درک کند، منجر به توجه جدیتر در آن موضوع میشود.
مثلا موضوعی در سایت با عنوان «بازاریابی چیست؟» درج شده. بعد از یک مدت گوگل میبیند برای این موضوع مقاله دیگری هم در همان دستهبندی طرح شده تحت عنوان گوریلا مارکتینگ، دیجیتال مارکتینگ و... . گوگل میبیند این مقالات که اضافه شدند، مقاله اول هم آپدیت شده و لینک به مقاله جدید هم دارد. این باعث میشود گوگل احساس کند روی بحث بازاریابی به صورت ساختاریافته و جدی کار میکند و محتوایش دائم بهروزرسانی میشود و محتوای پیرامون این حوزه را خیلی خوب توسعه میدهد.
لینکهای داخلی که داخل مقالات قرار میگیرد، Neighbor Contentها، کیفیت محتوایی که در بخشهای مختلف استفاده میشود، میتواند منجر به این شود که در حوزه بازاریابی قابل اتکا شوم و گوگل به من رنک بدهد.
پیلار و کلاستر چیست؟
پیلار به محتوا یا صفحهای میگوییم که با یک سری صفحه زیرمجموعه به صورت رفت و برگشتی، ارتباط لینکی دارد. با این تعریف اگر دستهبندی با عنوان شامپو داشته باشیم از آن به تمام شامپوها لینک دارم چون همه محصولاتم لیست شده و به آنها لینک وجود دارد و از صفحات مربوط به هر نوع شامپو هم به دستهبندی مادر، باید لینک وجود داشته باشد تا بتوانیم این رابطه پیلار کلاستری را تعریف کنیم.
حالا هرچقدر تعداد محصولات شامپوی من بیشتر شود، گوگل میتواند این برداشت را داشته باشد که من راجعبه شامپو قوی کار کردهام و این سیگنال مثبتی برای من است. هرچقدر آن محصولات ترافیک بیشتری بگیرند، رقابتشان نسبت به خود شامپو کمتر است. اگر این محصولات کلیک بگیرند، برای رتبه گرفتن روی کلمه شامپو (پیلار) قابلیت بیشتری دارم.
آیا همه پیلار کلاسترها به صورت دستهبندی و محصول هستند؟
خیر. گاهی پیلارها میتوانند مقالات جامعی باشند که به حوزههای زیرمجموعهشان هم لینک دارند. یک خوشه محتوایی شکل میگیرد. این خوشه کلاسترهای آن پیلار هستند. یعنی یک مقاله جامع داشته باشیم تحت عنوان بازاریابی، 300-400 مقاله هم در کنارش داشته باشیم. حالا همین پیلار یک سری کلاستر به اسم دیجیتال مارکتینگ دارد. خود این دیجیتال مارکتینگ میتواند یک سری کلاستر داشته باشد و برای آنها نقش پیلار را بازی کند. مثل سئو، ایمیل مارکتینگ، سوشال مارکتینگ و... . این ساختار نظاممند باعث میشود که گوگل از محتوای ما برداشت حرفهای و جامعی داشته باشد.
حالا تصور کنید مثل همین پیلار بازاریابی و زیرمجموعههایی که دارد، یک پیلار هم برای بخش تبلیغاتمان، برندینگ و امثالهم داشته باشیم و با مقالات و محتواهای مرتبط به حوزهها، معانی، تعاریف و کارکردشان هم، لینک معنادار داشته باشند. این باعث میشود وقتی کاربر وارد سایت من میشود، بتواند یک دسترسی فراگیر و جامع به بخشهای مختلف محتواهای مرتبط موضوع مدنظرش داشته باشد.
بهترین نمونه برای بررسی این مورد، سایت ویکیپدیا است، بهخصوص در ورژن انگلیسی مشهود است. موضوعی که صفحه ویکیپدیا بالا است به کل حوزههای مختلف آن، لینک دارد. با این شرایط گوگل متوجه میشود کاربر میتواند نیازهای محتوایی در حوزههای مختلف را، متناسب با کوئری که سرچ کرده برطرف کند.
این Coherency که راجع به آن صحبت میکنیم، بخشی از آن در قالب محتوا است و پیادهسازی آن زحمت زیادی دارد. بخش دیگر در قالب فنی سایت ما نهفته است مثل دستهبندیهایی که قرار دادیم و محصولاتی که هر کدام، به دستهبندی مرتبط باید لینک داشته باشند. داشتن Breadcrumb میتواند به این موضوع کمک کند. علاوه بر این، کمک میکند سلسله مراتب ارتباطی و موضوعی محتوا هم در مراحل مختلف دیده شود. میتوانید راجعبه Breadcrumb سرچ کنید و ببینید دقیقا چه کار میکند.
Sitemap چیست؟
یک فایل xml است که کمک میکند گوگل با دسترسی به این سایت، تمام صفحات جدید و بهروزشده ما را ببیند.
آشنایی با NISB
موضوع بعدی NISB است: Navigation, Internal Link, Sitemap, Breadcrumb
ما در هر پروژه اولین کاری که میکنیم NISB است. به محض پیادهسازی NISB یک ساختار پیلار کلاستربندی استاندارد روی سایت پیاده کردهایم. به غیر از مواردی که مربوط به لینکسازی داخلی و توسعه محتوای ما میشود، موارد اتوماتیکی را باید بهصورت Automated جنریت کنیم که یک Coherency اتفاق بیوفتد را، NISB میتواند برای ما پیادهسازی کند.
در سایت باید گزینش و چیدمان منوها، به شکل صحیح باشد. هم کاربر راحتتر پیدا میکند و هم خزشگر گوگل که وارد صفحات میشود. لینکهای داخلی مقالات هم باید به شکل استانداردی باشد. Breadcrumb به ما کمک میکند خواستگاه و جایگاه محتوا در لایههای مختلف بهتر درک شود و کاربرها هم دستهبندیها و دسترسی بهتری داشته باشند. Sitemap هم سرعت اینکه سایتمان ایندکس شود، محتوا بهروز شود و یک سری تغییرات روی آن اتفاق بیفتد را بیشتر میکند.
پس ما برای بحث پیلار و کلاستربندی که به انسجام محتوایی منجر شود به NISB نیاز داریم. بخش توسعه محتوا و سیاستهای توسعه محتوا بحثی است که میتواند Coherency را تکمیل کند، موارد ابتدایی و پایهای با NISB پیاده میشود، توسعه محتوا موارد پیشرفتهتری دارد.